امدیم دوباره

کلا دو دو تا چهار تا من تو یه کار باید بشه 8 یعنی من زیاد میخام از زندگی از دنیا و تا حقمو نگیرم نامید نمیشم شاید صد بار بخورم زمین و اینا ولی هی وقت فاز بد نمیدم به خودم و طبیعتم ... درست اون لحضه باید بسازی و بزنی و بری ...به نظر بهترین انتقام از یه فرد یا شخص گرفتن خودت از اون جمع یا شخصه ...این روزا انقد میبنیم و میگذریم که این حجم از بی خیالی عادی نیست واقعا واسم خخخ.کلا همین که بعد این همه سال فهمیدین من الکی نبود جواب سلام یه عده رو نمیدادم هم خودش خوبه . اینو بدون ذات ادما تغییر ناپذیره ...این سال جدید به نظر من خیلی اتفاقای خوبی قراره بیفته واسه همه، همه ادمایی که میخوان که ی تغییر بدنند یه حرکت برنند .تنطیم انفرادی رو تموم کردم احتماش زیاده واسه روزه تولدم بدمش بیرون .خیلیی اما و اگر پشتشه این که میکس و مستر کار خوب در بیاد اینکه ترانش به دلمبچسبه اینکه تا 28 جمع بشه ولی خب بازم من تلاشمو میکنم برسونمش . تجریه خوبیه واسم بیت ترپی ک زدم زوش ویولن سکشن و گیتاری که واسه اینتروشاوردم و کراس کارش به نظر خودم جذابه . مطمینم کار قبلیو که خونه سرده بود ده هیچ میزنه .بحث خونه سرده شد بگم به جرِیت شعر و ملودی و خط داستانی که داشت که اخرش شخصیت روایت کننده داستان دست به خود کشی میزنه ،زیبایی داشت .خیلییی میتونست تنطیم و میکس کار که محمد کامیاب زده بود بهتر میشد حیف که کار و بیت خوبی نزد از نظر من روشولییی در کل خونه سرده واسم کار خوبی بود خیلیی تجربه پیدا کردم خیلی اتفاقای مثبت و شاید منفی کنارش اتفاق افتاد و کلی تجربه که ساخت واسم .یه توضیحی راجب ترانه کار بدم ، خط داستان داره روایتی شخصی رو میکنه که تو خیالاتش با ی نفر زندگی میکرده یا شاید تو واقعیت داستان ترک خونه امدیم دوباره...ادامه مطلب

امروز داشتم پستای دو سال پیشوو میدیدم... وااای چه زود میره چ زووود .... دلم تنگ بود واسه وبلاگم واقعا هیچ چیز وبلاگ خود ادم نمیشه ههههه امروز جوری خورد تو برجکم جناب محسن شیرالی رک گفت این ترانت جناب سهند نه وزن داره نه قافیش درستیه ههه. ب قول مامانم میگه تو استعداد این کارو نداری بزار کنار .... ولی من یه چیزایی تو ذهنمه ک مطمنم میارمش تو ورق هستی ...... مطننم این ملودی و اهنگی ک ساختم رو ترانه سج امدیم دوباره...ادامه مطلب

حتی وقتی به نقطه صفر رسیدی حق نداری بازم ناامیدی کنی کلا من همیشه تو اوج ناامیدی به بهترینا رسیدم. یادمه سر کلاس زیست دبیرستان بودیم یارو ادعاش سر به اسمون میرسید و مدام ب من میگفت تو نتیجه نمی گیری تو چیزی نمیشی اون موقع ها تنها کاری ک نکردم این بود همونجا کلشو نمی کندم اما الان از ته دل دعاش میکنم نه اینکه بگم یارو خیلی سرش میشد سر اینکه یارو با این حرکتش انگیزه منو صد برابر میکرد ولی در کل خدا امدیم دوباره...ادامه مطلب

داشتم به این فک میکردم حس خوب حال خوب به دنیات بدی صد برابرشو پس میگیری حس بیخیالی, دنیاخیلی خوبع وای نه دگه اندازه من ...یه جاهایی هست ادم دوست داره خودشو بغل کنه بگه دمت گرم مشتی تونستی از بسش بر بیا امدیم دوباره...ادامه مطلب

بسته بودن فکر با فکر بسته خیلی فرق داره ...یه تایم هایی هست ک مجبوری بزنی به سیم اخر تا حد ها مشخص بشه .یا مثلا مایی ک داریم ازحاشیه دوری میکنیم حاشیه رو میسازند.تو اوج ناامیدیم تنهاییم میبنم خدا کنار امدیم دوباره...ادامه مطلب

بال هایم اماده ست ... تو اماده ای>>  کی من >>اره ... هی بگذار تا چشمانم دیگر نبیند ،بگذار هزار عیب را بخرم ، بگذار بال هایم دیگر توان پراوز نداشته باشد به شرطی که بتوانم  با اویی که خودش میداند و بی اعتنا است باشم حتی بدون بال هایم چون میدانم با او در اوج  اسمان ها خواهم بود .  تقدیر یا اجبارم .. اجباری که زمانی که امدیم دوباره...ادامه مطلب

بی وصفیمان هم زیباست . بی حسیمان هم نسبت به اطرافیان زیباست بی وقاحتی دوستمان هم زیباست .وضعیت اندوه  ملتمان هم زیباست افسردگی پسر پا به سن گذاشته ۲۷ ساله که در انتظار یاری که رفته و دگر وجود ندارد ؛زیباست . نگاه اون پدر به دستان خالیش و دختری باید برای هزینه تحصیلش باید عرق  شرمش را جلو دوستانش پاک کند زیباست  رویا امدیم دوباره...ادامه مطلب

بی حسی .... درس .. سختی.... یه جاهایی چشمات میگن وقته خوابته دیگه. بیان رو راست باشیم با خودمون ‌. امشب شاید فهمیدیم که خیلی نسبت به    خیلی ها بی حاشیه تریم .این‌که میبنی طرف داره حق خوری میکنه و نمی تونی  هیچ کاری کنی. این ظلمه . اینکه من هنوز هم همون ادم ساده قبلم .سرم تو کار خودم.تنها و تو حاشیه نیست  اینکه انقد امدیم دوباره...ادامه مطلب

  از اینا بدترشم گذشت ... سخت نبود. از این مرحله هم موفق میام بیرون میرسه تایمی که انقد تنها میشی که فقط دل خودت برا خودت تنگ میشه . انقد تنهاا میشی که هیچکی دورت نیست هیچکی جز خودت  و همین که همینم  یه پارادوکس عجیبه برا تنهایی. این منیم که اهل التماس نیستم،   این منم که ترازو سنگین غرورش خیلی ها روخط زد. بنویس که امدیم دوباره...ادامه مطلب

ان شب اشک من با رفتنت هماهنگ شده بود  زندگی رو تو مثل یه یه بازی فوتبال بدون .به برد و باختش نمیشه دل بست بی عدالتی زمانی بود که دیدیم دیده هایی که دید زدند تا دیده بان ها نبیند  که چه پول ها در جیب خود دیدند . ناشکری من زمانی خشک شد که دخترک ۱۷ ساله زیبا چهره دیدم که دنبال ادرس خانه بود که در یک متریش بود و اطلاع ن امدیم دوباره...ادامه مطلب